اینجا،تنها مانده ام در خویشمیان باران های ممتد کویربا عکسی از یاد تو که می درخشد در قلبم...
صبح،خورشید بر آمده بود در زلال برکه کوچک روستاآواز باد،گمشده در هیاهوی پرندگان،گلپری خانم میگفت:بارانی خوب در راه است،و نشان داد نخل ها را،که فرش زیر پایشان علف های بسیار بود!
اینجا،کنار این همه زیبایی،چه بی خبرم از تو!برایم،سرد و بی انتهای است گویا لحظه های خاموش کویرگرچه هنوز گرمم،گرم و داغ مرور چشمانت!تو همیشه همراه منی،با عکسی از یاد تو که می درخشد در قلبم...
کاش می شد،قابی از ماهمشتی از هزاران ستاره شباهنگامتوبره ای از علف های بر آمده از پرچین های خانه عمو بهرامکاش می شد،کاش می شد های بسیار دیگر را کنار هم می داشتم!
ببین!نیستی اماکمی از یاد تو چگونه
شاعر می کند مرا....
کویر ساغند#فروردین1402#حجت_فرهنگدوست گمشده در من...
ما را در سایت گمشده در من دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 8sunlandd بازدید : 60 تاريخ : شنبه 26 فروردين 1402 ساعت: 12:46